خانوم زارع عزیز من عضو کلاس مرور نویسیتون هستم.واقعا عالی بود ممنونم ازتون و دنبالتون میکنم.<br> توی اینستا پیجم cafe_ketab_99 هست و البته دنبال کنندتونم با دو پیج.عالی هستین شما ممنونم🙏🏻🙏🏻😘😘

من کتاب آنلاین شما رو به نام قتل کیارش خوندم‏ عالی بود

سلام تا الان چندقسمت از رمان گذاشته شده؟

سلام خانوم زارع عزیز خسته نباشین من عضو مرور نویسان فعال شدم تو گروه کتابخون گفتن بهتون پیام بدیم تا بدونین ممنونم

سلام خانم زارع عزیز روزتون بخیر ، من از زمانیکه اعلام کردید دوره های مرور نویسی رو شروع کردین و فراخوان ثبتنام زدید درتلاش بودم که وارد دوره بشم اما متاسفانه بدلیل مشکلات پیش بینی نشده از کلاسا عقب افتادم امروز موفق شدم ثبتناممو تکمیل کنم ، میخوام بدونم هنوز امکان شرکت توی دوره ی اموزشی هست؟ چطورمیشه عضو گروه مرورنویسان بشم؟

سلام مجدد خانم زارع <br>غرض از پیام اینکه میخواستم خدمتتون عرض کنم من رمان هم مینویسم و یکیش فعلاً چاپ شده، این موضوع از نظر شما در فعالیت مرورنویسی اینجا و احیانا سوگیری سهوی تداخل ایجاد نمیکنه؟

ببخشید سلام کجا میتونم مرور هارو بنویسم و چطور میتونم لایوهاتون رو ببینم سر در نمیارم😅

مژگان زارع با کتاب «راز کیارش» شناخته شد. نویسنده‌ای که به ژانر جنایی و معمایی علاقه‌مند است و در این زمینه تبحر دارد. جالب این‌که همین نویسنده در نوشتن داستان عاشقانه هم موفق بوده و تجدید چاپ کتاب‌هایش گواه این حرف است.  <br>  «راز کیارش» داستانی در ژانر جنایی با یک معمای هیجان‌انگیز و عشقی جذاب است. نویسنده با تلفیق عشق و معما تلاش کرده داستانی محکم و جان‌دار بنویسد که خواندنش برای مخاطب لذت‌بخش باشد.<br> «شادی» دختر سرایدار یک خانه‌ی بزرگ به قتل پسر صاحب‌خانه متهم می‌شود و به زندان می‌افتد. این شروع یک ماجرای پیچیده ولایه‌برداری از اتفاقات پشت پرده‌ی این قتل است که افراد زیادی را درگیر این اتفاق می‌کند. <br>فضاسازی زندان یکی از بخش‌های جذاب داستان است. لحن و زبان زن‌های زندانی خوب از کار درآمده است. حتی تغییر لحن شادی از دختر ابتدای داستان با سه عروسک آویزان به کوله‌پشتی‌اش که تبدیل به دختری می‌شود که "وخشی" نیست بلکه واقعاً وحشی است و هر کنش دیگران واکنش تندش را به همراه دارد به خوبی تصویرسازی شده است. دختری که روزی در دانشگاه با دوستانش با ادبیات خاص هم‌سن‌و سال‌هایش به "وحشی" می‌گفته "وخشی" حالا تبدیل به دختری زندان رفته شده که در محیط مخرب آن‌جا تجربه‌های سختی داشته است.  <br>داستان دو راوی دارد. یک‌بار از دید اول شخص زن «شادی» و یک‌بار هم از زبان شخصیت مرد «مهرداد دولتشاه» روایت می‌شود که همین به جذابیت داستان اضافه کرده است.<br>«مهرداد دولتشاه» به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی داستان تصمیم می‌گیرد در حالی به شادی کمک کند که چند فرضیه او را متهم اصلی در به قتل رساندن کیارش می‌‌داند. با وقوع این قتل اتفاق عجیبی در روابط افراد خانواده پیش می‌آید و باعث می‌شود هر کدام نگاهی نه فقط  به خودشان و زندگی خصوصی‌اشان بلکه روابط کاری‌اشان هم بیندازند. این اتفاق در رابطه با مهرداد دولتشاه که مدیر یک شرکت موفق است هم پیش می‌آید. او هم به بازنگری زندگی شخصی‌اش می‌پردازد که مدت‌هاست به سردی رسیده است و در کنار این بازنگری به تغییرات اساسی در شرکت هم فکر می‌کند. <br>برای من داستان‌هایی که مرد یا زن متأهل در هر شکلی درگیر خیانت شوند خط قرمز است. درواقع اصلاً این سوژه را دوست ندارم مخصوصاً وقتی نویسنده اصرار داشته باشد که این عشق پاک و لطیف است! اما به‌نظرم این کتاب روی لبه‌ی تیغ حرکت کرده است. راه رفتن روی لبه‌ی تیغ کاری بس دشوار است که شاید کمتر نویسنده‌ای بتواند در مسیر تیغ حرکت کند و موفق باشد. <br>دیگر شخصیت‌های داستان هم حضوری موثر در پیشبرد آن دارند. چینش آدم‌ها در شرکت و روابطشان با یکدیگر، گذشته‌ی آن‌ها، کمبودها و ضعف‌هایشان همه در مسیر اصلی معما طراحی شده است تا هر کدام به تنهایی مظنون اصلی قتل باشند و همین نقطه‌ی قوت این اثر معمایی و جنایی است. <br>حجم داستان زیاد است که البته احتمالاً باید نسبت به حجم اولیه کمتر شده باشد. اما همچنان معتقدم در قسمت‌های پایانی جا داشت داستان کمی کوتاه‌تر شود. به‌نظرم گره‌گشایی ماجرای قتل باید زودتر اتفاق می‌افتاد. مخاطبی که زمان زیادی در فضای قصه بوده و حالا برای شناسایی قاتل لحظه‌شماری می‌کند حتماً با این کم شدن حجم لذت بیشتری می‌برد. گرچه این داستان آن‌قدر ویژگی‌های مثبت دارد که بشود چنین چیزی را نادیده گرفت. <br>اگر به داستانی علاقه‌مند هستید که هیجان و عشق را توام داشته باشد راز کیارش را بخوانید. معمای داستان آن‌قدر هیجان‌انگیز و تودرتوست که مخاطب را تا انتها برای شناسایی قاتل می‌کشاند. داستانی با شخصیت‌های جذاب که نویسنده‌اش تلاش کرده در ورطه‌ی شعارزدگی مرسوم در باب این طبقه‌ی اجتماعی نیفتد حتماً داستان خواندنی‌ای خواهد داشت. این کتاب فارغ از جنایی و معمایی بودنش که حتماً علاقه‌مندان خودش را دارد به افرادی پیشنهاد می‌شود که دلشان یک کتاب خوب با داستانی منسجم و نثری درست و اصولی می‌خواهد. 

هر زنی باید یک موفقیت شخصی در زندگی اش داشته باشد که او را سرپا نگه دارد.وقتی که تنها شد،وقتی که پیر شد و یا وقتی که در جدال با زندگی زبون از پا افتاد.<br><br>آنچه خواندید از رمان خوشبختی های کوچک نوشته مژگان زارع بود که در نشر برکه خورشید به چاپ رسیده است.<br><br>قصه ی این کتاب، قصه فیروزه است.زنی که میدونه از زندگیش چی میخواد و برای تحققش تلاش میکنه.کیفور از لمس موفقیت ،اتفاقی مثل جرقه آتش همه حس خوشبختی شو میسوزونه.حالا که بعد از گذر از سختی ها زمانش رسیده درخت زندیگش به ثمر بشینه میبینه که آفت زده است...همسرش بهش خیانت کرده.اون میمونه یکه و تنها و کلاف گوریده زندگی مشترکش.تصمیم میگیره قوی باشه و برای خوشبختی بجنگه.<br><br>شخصیت پردازی قوی و فضاسازی خوب ، شما رو خیلی زود در حال و هوای داستان غرق میکنه.نثر روان و خودمونی ست.شما قدم به قدم با فیروزه دوست داشتنی همراه می شید.باهاش از فراز و نشیب ها میگذرید.دلهره هاش ضربان قلبتونو بالا میبره.دور زندن دوستانش نگرانی به جونتون می اندازه.با سمیه و خاله ففر دلگرم میشید.همراهش از دل آتش سختیا رد و آب دیده می شید.باهاش تجربه میکنید که چطور میشه آگاهانه زندگی کرد.<br><br>خوندن این کتاب رو به زنانی که تجربه تاهل رو دارند و مخصوصا اونایی که در آستانه ازدواج هستند،توصیه می کنم.

سلام خانم زارع عزیز <br>من درخواست دادم هنوز شما تائید نکردین که من مرورم رو بفرستم

سلام خانم زارع عزیز<br>مرور کتاب اشیانی بر باد و مه را در صفحه خود کتاب قرار دادم

مرور نویسی برای کتاب راز کیارش.

سلام افتخار دوستی با شما رو دارم.ممنونم

سلام عزیز تشکراز شماخوشحالم که باشما دوست هستم

سلام عزیز تشکراز شماخوشحالم که باشما دوست هستم

سلام خانم زارع <br>همین جا باید پیام بنویسیم؟