قهوه سرد آقای نویسنده

نویسنده : روزبه معین

ناشر: نیماژ

ژانر: داستان‌های معاصر فارسی

تعداد بازدید: 66

خواهم خواند

درحال خواندن خواهم خواند خوانده شده خوانده نشده

میانگین 2.78 از 9 رای

ایمیل

یادداشت ها

مرورها و نظرات

Fateme Taghizade

1399/07/18 11:17

 آیا در انتخاب وخواندن کتاب به تعداد چاپ آن توجه میکنید؟<br>کاری با جوابتان ندارم اما پیشنهاد می کنم این معرفی را بخوانید تا ملاک و معیار بهتری را برای خواندن کتاب انتخاب کنید.<br>کتاب قهوه سرد آقای نویسنده  اثر روزبه معین در مدت زمانی بیست روزه به چاپ بیست و یکم رسید و تا کنون نیز هفتاد بار تجدید چاپ شده.<br>کتاب با خاطره ای از آرمان شخصیت اصلی داستان آغاز میشود. آرمان نویسنده در ده سالگی خود عاشق دختری میشود که پانزده سال از او بزرگتر بوده و برای یادگیری پیانو نزد پیرزن همسایه می آمده، آرمان به خاطر علاقه ای که به دختر داشته نت های موسیقی را جابه جا میکند تا دختر بیشتر نزد پیرزن بیاید و آرمان دختر را بیشتر ببیند، حالا تقریبا بیست سال از روزهای عاشقی آرمان ده ساله گذشته و او در فصل های بعدی کتاب ماجرای زندگی اش را تعریف میکند.<br>داستان دو راوی دارد، راوی اول شخص، که آرمان است و فصل های ابتدایی را او روایت میکند و دانای کل که کار ها و اتفاقاتی که در پی گم شدن آرمان، برای مارال (نامزد سابق آرمان)می افتد را بیان می کند.<br>لحن و نحوه حرف زدن شخصیت های داستان بسیار شبیه به هم و حتی یکسان بود و این نکته نشان دهنده ضعف نویسنده در شخصیت پردازی است.<br>بهتر بود نویسنده تکلیف شخصیت سام  را برای مخاطب شفاف کند نه اینکه مخاطب را به فصل های قبلی کتاب حواله دهد.<br>بخش زیادی از داستان در تیمارستان میگذرد که زیاد بودنش باعث خستگی مخاطب می شود.<br>نویسنده سعی کرده بود جملات ساده و سرراست کتاب را در قالب مفاهیمی پیچیده و فلسفی جلوه دهد و این کار حتی زیبایی جملات ساده را هم از بین برده بود.<br>برای نمونه در صفحه 139 کتاب نویسنده سعی کرده مرگ آدم ها را به خواب زمستانی خرس های قطبی ربط دهد.<br>در بخش هایی از کتاب حقیقت، تخیل و توهم کاملا با هم یکسان میشدند و هیچ یک قابل تشخیص نبودند و این نکته باعث گیجی و سردرگمی مختطب میشود.<br>می توان گفت داستان متشکل از متن ها و داستان  های کوتاه بود که نویسنده سعی کرده بود با متصل کردن آنها به هم یک داستان بلند بسازد.<br>طبق آنچه که نویسنده و مخاطبان کتاب گفته اند ژانر کتاب عاشقانه است با تم معمایی و هیجانی اما حقیقت این است که کتاب هیچ ژانر و تم مشخصی ندارد. نه عاشقانه ای دلچسب و قوی که مخاطب از عشق موجود در داستان لذت ببرد و نه هیجان و معمایی خوب و دقیق که مخاطب را به دنبال خود بکشاند، در واقع ژانر کتاب در بلا تکلیفی محض است، البته صفحات پایانی کتاب برای من کشش داشت اما کشش بیست صفحه ای برای کتابی که دویست و بیست صفحه است بسیار ناچیز است.<br>نظر مخاطبانی که کتاب را خوانده اند بسیار متفاوت است، اما من خواندن این کتاب را به علاقمندان هیچ ژانری پیشنهاد نمیکنم چرا که میدانم هیچ یک از شما را راضی نخواهد کرد. <br>

(0) (0)

مژگان مفتاحی

1399/03/12 17:46

خطرناک تراز آدم هایی که هیچ کتابی نخوندن،آدم هایی هستند که فقط چند تا کتاب خوندن.<br>رمان قهوه سرد آقای نویسنده داستان نویسنده ای است به نام آرمان  و مارال دختری روزنامه نگار است. <br>آرمان در کودکی عاشق دختری بوده که برای یادگیری پیانو به خانه پیرزن همسایه می آمده است اما نکته غیر معمول این است که دختر ۱۵ سال از او بزرگتر است و برای اینکه دختر مدت بیشتری به آن خانه رفت و آمد کندنت های موسیقی آنها را دستکاری می کندو ۲۰ سال بعد در یک کنسرت دوباره با دختر روبرو می شودکه آن<br> آهنگ را می نوازدگرچه موضوع داستان شاید خیلی باور پذیر نباشد و شخصیتهای داستان ملموس به نظر نرسند اما جملات زیبا و تاثیرگذار داستان که در طول داستان ادامه می یابد خواننده را به خصوص اگر از قشر جوان باشدرا انگیزه میدهد و راضی نگه میدارد در بخشی از کتاب آمده:همین که دست به قلم شدی ،یعنی استعدادش را داری وچه چیز بهنر از این که می شه با نوشتن آرامش گرفت.

(1) (1)